صادق رضازاده: پیش از شروع فصل، مدیران باشگاه ها به دنبال انتخاب سرمربی برای تیم شان هستند و تلاش می کنند یک سرمربی با پرستیژ انتخاب کنند تا چشم بازار را بترکانند. البته برخی از مدیران هم معتقدند تا زمانی که جادوگر، فال گیر، پیش گو، نوستراداموس و اختاپوس وجود دارد چه نیاز به انتخاب سرمربی هست؟ بهتر است به صورت نمادین یک نفر را به عنوان مربی بگذارند ور دست جادوگر تا چیزی یاد بگیرد، برای آینده اش مفید است!
بنا به گزارش آکاایران : کلا همه چیزها از ابر و مه و خورشید و فلک گرفته تا همین نوستراداموس خودمان، در نتیجه بازی ها اثر می گذارند، البته به غیر از سرمربی تیم! که این هم در نوع خودش قابل تقدیر و تشکر است.
انتخاب سرمربی در ایران دارای چندین مرحله پیچیده است که ما در راستای پر کردن این ستون آنها را ذکر می کنیم:
- ابتدا رایزنی ها و مذاکرات با چند مربی داخلی صورت می گیرد و از آنها برنامه خواسته می شود و در نهایت مربی خارجی بالای سر تیم می ایستد!
2- مربی های خارجی که وارد فوتبال ما می شود، عمدتا یا از کشورهای مطرحی چون کنگو، ترینیداد و توباگو، جنوب جزیره سیسیل و گینه بیسائو هستند یا از روستاهای مناطق محروم برزیل و کرواسی.
3- بعد از فشار رسانه ها و منتقدین همیشه در صحنه که دوست داشتند بر روی نیمکت بنشینند اما به قول استاد خیابانی بخت با آنها یار نبود، تصمیم گرفته می شود که از مربیان داخلی استفاده شود که در آن صورت یک بدنساز و یک ماساژور ایرانی به کادر فنی اضافه می شوند.
4- برای مدتی فشارهای داخلی می خوابد و نتایج خوبی حاصل می شود اما درست در همین زمان، این فکر پیش می آید که ای بابا پس حمایت از مربیان داخلی چه می شود؟ بنابراین مدیر باشگاه، مربی خارجی را در طی چند حرکت ناک اوت می کند و اصلا حضور آن مربی را در ورزش کشور مغایر با منافع ملی می داند و حضورش را به تمام مناقشات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی بین ایران و آن کشور ربط می دهند تا گزینه داخلی را جایگزین کنند! به همین خاطر و برای سهولت در انجام کار به سراغ دلال می روند و روند قانونی کار را به وی می سپارند و سرانجام یک مربی وطنی، سکان هدایت را به دست می گیرد. البته دلالان عزیزی هم هستند که در حوزه بین المللی مشغول خدمت هستند!
5- از اینجا به بعد فعالیت های اصلی منتقدین و مخالفان شروع می شود و سعی می کنند که پدر مربی را هر جور شده دربیاورند و در این راه سخت، یک قدم هم عقب نمی نشینند و جملگی به این نتیجه می رسند که مربی منتخب نه تاکتیک بلد است، نه بلد است سیستم بچیند، نه می داند فوتبال چیست، نه می فهمد توپ کیست یا چیست، تازه مدرک مربیگری اش هم قلابی است، و بی عرضه هم هست که تا اینجا که اتفاق خاصی نیفتاده ولی به این نتیجه هم می رسند که مربی دچار اختلالات عصبی و روانی است که در این مورد مربی به منتقد می گوید: «نه، تو خوبی» و می گذارد می رود.
6- وضعیت تیم آشفته است و در خطر سقوط قرار گرفته... هیئت مدیره، مدیر باشگاه و دیگران به فکر جایگزین کردن دوباره مربی خارجی هستند. البته در این مرحله فقط به فکر هستند و کار خاصی انجام نمی شود... این دوره همراه است با ابراز محبت هواداران نسبت به خانواده و اقوام مدیرعامل و هیئت مدیره!
7- سرانجام یک سرمربی خارجی روی نیمکت می نشیند! مربی خارجی با قدرت کار خود را شروع می کند، نتایج روز به روز بهتر می شود، او می تواند در طی چند هفته، اوضاع آشفته را جمع کند. تیم از ته جدول می کند و حتی اگر نخواهیم بزرگنمایی کنیم، هواداران به کسب سهمیه آسیایی نیز امیدوار می شوند.
8- مربی خارجی سهمیه آسیایی را کسب می کند و با خیل عظیمی از درود و حمایت روبرو می شود. او محبوب قلب هاست، دستمزد کمی می گیرد، و بازیکنان جملگی مطیع او هستند. پس در کوتاه ترین زمان ممکن اخراج می شود و از طریق مترجم که احتمالا یکی مانند چلنگر است، به او می فهمانند ایران جای این قرتی بازی ها نیست.
9- دوباره نوبت به مذاکره با یک مربی دیگر می شود و این بار داخلی و خارجی فرقی ندارد، فقط مربی نباید اهل نتیجه خوب و این قرتی بازی ها باشد. به این ترتیب روزگار یک باشگاه سیاه می شود!
10- و این داستان همیشه ادامه خواهد داشت...